مشهور است که ساخت کاشیهای سرامیکی در فلات ایران، در هزاره دوم قبل از میلاد، آغاز و بهتدریج هنر کاشیسازی به بخشی از فرهنگ ایرانی تبدیل شد و بعدها، در دوره اسلامی، اوج کمال خود را تجربه کرد. پایداری و دوام کاشی نسبتبه دیگر شیوههای تزیینی مورد استفاده در ساختمان، بهویژه نقاشی که در برهههایی از تاریخ ایران دوره اسلامی رونق بسیار زیادی داشت، باعث میشد رغبت برای استفاده از کاشی در بناها زیاد باشد و فقط قیمت گزاف و محدود بودن فناوری تولید آن در برخی مناطق، از گستره استفاده این محصولِ هنری زیبا میکاست.
شاید یکی از عواملی که باعث شد کاشی بهعنوان ابزار تزیینی اماکن و سازههای مقدس و دینی ایران استفاده شود، همین ارزش فراوان آن بوده باشد. درباره تاریخ شروع استفاده از کاشی در تزیینات معماری حرم مطهر رضوی، اطلاعات دقیقی نداریم، اما قدیمیترین کاشیهای این مکان مقدس، مربوطبه اوایل قرن هفتم هجریقمری و اندکی پیش از هجوم مغولان به ایران است.
در این نوشتار میخواهیم شواهد مربوطبه ساخت و نصب قدیمیترین کاشیهای حرم مطهر امامهشتم (ع) را مرور کنیم.
قدر مسلم آن است که مشهد، دستکم تا دوره تیموری، کارگاه کاشیسازی نداشته است و کاشیهای مربوطبه قبل از این دوره، در شهرهای دیگر ساخته و به مشهد حمل میشدند. کارگاه خاندان ابوطاهر در کاشان، در این دوره، یکی از مراکز مهم تولید کاشی در ایران بود که به احتمال، قدیمیترین کاشیهای حرم رضوی، یعنی کاشیهای مشهور به «سنجری»، ساختهوپرداخته کارگاه این خاندان هنرمند کاشانی است.
با این حال بررسی این کاشیهای نفیس که در روضه منوره و اطراف ضریح مطهر، اما مرضا (ع) نصب شدهاند، ما را به دو نام خاص میرساند که ظاهرا نقش مستقیمی در تولید و نصب آنها داشتهاند -کاشیهایی که عملا در دوره خوارزمشاهی تهیه و نصب شد، اما بهدلایلی که پیشتر در یکی از یادداشتهای ستون مشهدیات گفتیم، به کاشیهای سنجری (شاید منسوببه سلطانسنجر سلجوقی) یا زرینفام شهرت یافت- این دو نام عبارتند از «عبدالعزیزبنآدم» و «زیدبنمحمد بنابیزید نقاش».
فرد نخست، بانی این کاشیها و فرد دوم، سازنده و نصبکننده آنها در حرم مطهر رضوی است. متأسفانه درباره چگونگی نصب و حتی زندگی و شخصیت این دو نفر، اطلاع دقیقی نداریم و آنچه دراختیار ماست، به اطلاعات مندرج بر روی کاشیها و نیز، برخی گزارشهای پراکنده در متون و تولیدات هنری موجود در مکانهایی غیر از حرم مطهر رضوی مربوط میشود.
حدود سه دهه قبل ضمن گودبرداریهای مربوطبه طرح توسعه حرم مطهر امامرضا (ع)، قطعهسنگ نفیسی به ابعاد ۱۰۰ در ۵۱ و قطر پنج سانتیمتر بهدست آمد که بر روی آن، این جمله بهچشم میخورد: «أمر بِه عبدالعزیز بنآدم فی رجب سنه خمس عشر و ستمائه» (دستور به [ساخت این کتیبه داد]عبدالعزیزبنآدم در [ماه]رجب سال ۶۱۵ [قمری])».
طبق آنچه میثم جلالی در کتاب ارزشمند «آثار سنگی موزه آستانقدسرضوی» آورده است، این کتیبه بعد از سنگ مشهور «مقام امامرضا (ع)» که برخی، آن را با قدیمیترین سنگمزار آن حضرت اشتباه میگیرند- و مهدی سیدی در مقالهای مفصل، اشتباه بودن این تصور را ثابت کرده است- پرقدمتترین کتیبه سنگی موجود در موزه حرم مطهر رضوی است، با این حال نام عبدالعزیزبنآدم بر روی کاشیهای حرم امامرئوف (ع) نیز دیده میشود؛ روی یکی از کاشیهای هشتضلعی ازاره روضه منوره که بر آن، آیات۱۱ تا ۱۵ سوره کهف را هم نوشته بودند.
در این کاشی، عبدالعزیز با نام «ولی آلمحمد» خوانده شده است که نشاندهنده نقش احتمالی وی در تولیت حرم رضوی و البته اعتقادات شیعی اوست. به غیر از این کاشی، دو کاشی زرینفام دیگر هم در حرم رضوی وجود دارد که به ما اطلاعات بیشتری درباره عبدالعزیزبنآدم میدهد.
در این دو کاشی، هشت بیت از اشعار عبدالعزیز دیده میشود که دیدگاه ما را درباره اعتقادات شیعی او تأیید میکند. از این هشت بیت، متأسفانه در چهار بیت، افتادگیهایی وجود دارد که مانع خوانش کامل آن میشود، اما چهار بیت دیگر -در قالب رباعی- از این قرار است: «ای شحنه شرع و شوهر پاک بتول/ وی بازویی [تو]رونق بازار رسول// در عالم علوی و جهان سفلی/ بیحُب ولای تو عمل نیست قبول» و «تا دست فلک تخم بد و نیک بِکِشت/ بر ذات شریف تو ملک بد ننوشت// در خانه تو آمدای پاکسرشت/ از چرخ فلک، زهره و زهرا ز بهشت».
این دو رباعی، بدون هیچ توضیح بیشتری میتواند چشمانداز اعتقادی عبدالعزیزبنآدم را نشان دهد، اما بازهم اطلاعات ما را درباره او تکمیل نمیکند. خوشبختانه، علاوهبر آثار موجود در حرم رضوی، در کاوشهای باستانشناسیِ غار «ششتمند» که استاد رجبعلی لبافخانیکی انجام داد، آثاری بهدست آمد که تاحدودی پرده از اسرار زندگی عبدالعزیز برداشت. در این غار چند سکه خوارزمشاهی و اثر مُهری شکسته پیدا شد که در حاشیه قسمتی از آن، نام «عبدالعزیزبنآدم قمی» به چشم میخورد و البته نام وی، همراه با لقب «حسامالدوله» بوده است.
این کشف، اولا آشکار کرد که عبدالعزیز، اصالتا قمی است و شاید از سادات این شهر بوده باشد و ثانیا، معلوم کرد که او در ساختار حکومتی -احتمالا در دستگاه خوارزمشاهی- جایگاه و مقام ویژه داشته و به همین دلیل به «حسامالدوله» ملقب شده است. به نظر میرسد این اشیا در بحبوحه حمله مغولان در غار، پنهان و تا روزگار ما حفظ شده است.
به غیر از عبدالعزیزبنآدم که باید او را قدیمیترین بانی شناختهشده کاشیکاری در حرم رضوی بدانیم، «ابیزید بنمحمد بنابیزید» نیز، در نصب و ساخت قدیمیترین کاشیهای حرم رضوی نقش داشته است. عبدا... قوچانی در کتاب ارزشمند «احادیث کاشیهای زرینفام حرم امامرضا (ع)»، ابیزید را مشهورترین کاشیکار دوران خود میداند که آثار هنری وی، امروز در معروفترین موزههای دنیا نگهداری میشود.
گزارش قوچانی، حاکی از آن است که ابوزید هم مانند عبدالعزیز، اهل شعر و شاعری بوده و آثار وی در برخی کاشیها رؤیتشدنی است. نام او درکنار نام عبدالعزیز در محراب زرینفام روضه منوره، مشهور به
«محراب پیشرو» دیده میشود. این محراب در ماه ربیعالثانی سال ۶۱۲ قمری (مهرماه ۵۹۴ خورشیدی و حدود ۸۰۹ سال قبل) ساخته شده و بر روی آن، این عبارت به رشته تحریر درآمده است: «اللهم اغفر لمن استغفر لابیزید بن محمد بن ابیزید النقاش».
با این حال، عبدالله قوچانی اعتقاد دارد که همه کاشیهای محراب پیشرو، کار دست ابیزید نیست و باتوجهبه شواهد موجود، کاشیهای محراب در دورههای بعد تکمیل شده است. قدیمیترین کاشی زرینفام ساخت ابیزید، امروز در یک مجموعه خصوصی در شهر تهران نگهداری میشود؛ یک بشقاب بسیار زیبا که بر روی آن، عبارت «کتبه ابیزید فی سنه ۵۶۸» نقش بسته است و سالها قبل، دکتر مهدی بهرامی در قالب یک مقاله آن را معرفی کرد.
اگر قدمت این بشقاب را صحیح بدانیم، احتمالا ابیزید در اواخر عمر و در اوج پختگی هنری به ساخت و البته نصب کاشیهای زرینفام حرم رضوی پرداخته است. طبق گزارش عبدا... قوچانی، ابیزید به احتمال زیاد از سادات حسنی و اصالتا نیشابوری بوده که در شهر کاشان میزیسته و با شاعران و حکمای این شهر، ازجمله «باباافضل کاشانی»، شاعر و ادیب آن دوران، مصاحبت داشته است.
این طبع شاعرانه باعث شد در کاشیهای ساخت دست ابیزید، آثار شاعرانی همچون «ابوالفرج رونی» و «ظهیرالدین فاریابی» بهچشم بخورد و حاصل هنر این هنرمند ناشناس، اما بزرگ را به گنجینههایی از ادبیات شیرین و اصیل فارسی بیاراید.
* این گزارش چهارشنبه ۱۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۰۷ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.+